مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
نم نم کـنار حـجـرۀ دربـسته مـیرسید کم کم به قتلگاه خودش خسته میرسید مانند شخص مار گزیده به پیچ و تاب فـریـاد یا جـواد چه پـیـوسته میرسـید پهلو به خاک حجره که از درد میگذاشت آهی به یـاد پهـلوی بشکـسته میرسید از کـام تـشـنه و جـگـر پـاره پـارهاش انگار حرف روضۀ سر بسته میرسید این جسم خـسته زیر سـم اسبها نرفت اما صدای حـملـۀ یک دسـته میرسید خـواهـر نـبـود یـار بـرادر شـود ولـی یک خواهری به مقتلی آهسته میرسید ایـنـجـا جـواب زمـزمـۀ یا بُـنـیَّ از... یک نوجوان ز پشت درِ بسته میرسید امـا صدای یـا ولـدی بـیجـواب مـانـد هرچند صوت یک پدر خسته میرسید |